واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
quadrangle
انگلیسی
quadrangle
1
{ معادل }
فا
چهارضلعی
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
فا
چهارگوش
در هندسه، شکل چهارضلعی مسطح محدب
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در نقوش کاشیکاری انواعی از چهارگوشهای محدب و مقعر به کار میرود؛ اما در پلانهای معماری سنتی ایران، چهارگوشها معمولاً مربع یا مستطیل است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
ع
رباعي الزوايا
«معجم احمد محمد عيسي»
{ معادل }
فا
چهارضلعی
فا
چهارگوشه
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ تصاویر }
quadrangle
2
{ معادل }
فا
میدانچه
۱
محوطهی باز چهارگوش محاط در میان چند بنا یا درون ارسن یا بنایی مفصل و مرکب
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
میدانچهها در برخی از قسمتهای محلهی نارمک تهران نمونهی طراحی موفق شهری است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
en
quad
quadrangle
3
{ معادل }
فا
حیاط چهارگوش
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
فا
میدانچهدار
چند بنا یا بنایی مفصّل که میدانچه داشته باشد
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
بیشتر بناهای دانشگاه آکسفورد میدانچهدار است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
فا
حیاط با ساختمانی دور آن
فا
چهاردیواری با ساختمانهایی گرداگرد آن
حیاط یا فضای بزرگ که دور آن ساختمان باشد
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ تصاویر }
{ روابط }
مترادف است با
en
court
3
مترادف است با
en
courtyard
3
quadrangle
4