واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
میدانگاه
فارسی
{ معادل }
en
place
1
-
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
-
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
en
concourse
2
محوطهی باز بزرگ در جلوِ بناهای بزرگ عمومی یا در پردیس دانشگاهها و مانند آن که مردم در آن گرد میآیند
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
میدانگاه جلوِ سردر دانشگاه تهران محل وقوع رویدادهایی مهم در تاریخ معاصر ایران بوده است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»