واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
استقرار
فارسی
استقرار
۱
{ معادل }
en
settlement
5
سکناگزینی گروهی از انسانها در منطقه یا زمینی
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
وجود چشمه از عوامل اصلی مانِش در نواحی خشک ایران بوده و بیشتر آبادیها از این طریق پدید آمده است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
فا
مانِش
استقرار
۲
{ معادل }
en
installation
3
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ روابط }
مترادف است با
فا
نصب
۲