واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
فرونشست
فارسی
فرونشست
۱
{ معادل }
en
settlement
7
فرونشستن سطح زمین بر اثر پوک شدن لایههای زیرین آن
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
برداشت بیحساب از منابع آب زیرزمینی و ضعف مدیریت محیط زیست از عوامل اصلی فرونشست دشتهای ایران در سالیان اخیر است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
en
subsidence
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ روابط }
مترادف است با
فا
تهنشینی
فرونشست
۲
{ معادل }
en
sinking
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»