واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
گلگشت
فارسی
گلگشت
۲
{ معادل }
en
promenade
2
پیادهراهی پهن، با مناظر زیبا، برای تفرج.
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
پلهای صفوی اصفهان گلگشتهای زیبای دو سوی زایندهرود را به هم میپیوندد.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
گلگشت
۱
{ معادل }
en
promenade
1
تفرج پیاده، بهویژه در محلهای عمومی و در مقام فعالیتی اجتماعی.
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
مراسم سیزدهبهدر از نمونههای کهن گلگشت است که همچنان در فرهنگ ایرانی زنده است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»