واژگار

چشمه

فارسی

چشمه۲

فضاهای خُردِ مشابه و مکرر در درون فضایی بزرگ‌تر با سقفی مشترک
آنجا دفتری بزرگ با طراحی باز بود که هر چشمه را به دفتر کار یک یا دو نفر اختصاص داده بودند. آبریزگاه آن مسجد پانزده چشمه دارد.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»

چشمه۱

دهانه یا چشمه در بنّایی
«فرهنگ مرزبان - معروف»
فضاها، طاق‌ها، قبه‌ها، یا سقف‌های مکرر بین عناصر افقی مکرر مانند تیر، تویزه، خرپا
بازار بزازها در هر طرف چهارسو پانزده چشمه دارد.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
جایی که آب به‌طور طبیعی از زمین بیرون می‌زند
چشمه‌های کوهستانی منبع آب نوشیدنی بسیاری از روستاهای ایران است.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است بافا دهانه۱