واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
خاک
فارسی
{ معادل }
en
soil
1
مادهی معدنی دانهای در پوستهی زمین، متشکل از سنگهای خردشده و گیاخاک، که آن را بر مبنای ترکیب و اندازهی دانههایش طبقهبندی میکنند
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
برای کاشت چمن، باید خاک را تسطیح کرد. از دیرباز، خاک را به صورتهای گوناگون در معماری بهکار بردهاند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
en
earth
1
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ معادل }
en
soil
1
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ معادل }
en
terra
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ معادل }
en
terrene
1
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»