واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
صنعتگر
فارسی
{ معادل }
en
artisan
پیشهورزی که مصنوعات دستی ظریف میسازد
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
مقرنسبندها از شاخصترین صنعتگران در تاریخ معماری ایران بودهاند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»