واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
میدانچه
فارسی
میدانچه
۲
{ معادل }
en
garden
4
محوطهای باز، دارای گیاه یا بدون آن، که در آن نوشیدنی و مانند آن عرضه میشود
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در نقاط مختلف میدانچه، دکههایی برای فروش نوشیدنی پراکنده بود.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
میدانچه
۱
{ معادل }
en
quadrangle
2
محوطۀ باز چهارگوش محاط در میان چند بنا
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
میدانچهها در برخی از قسمتهای محلۀ نارمک تهران نمونهی طراحی موفق شهری است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»