واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
contour
انگلیسی
contour
2
{ معادل }
فا
خطّ تراز
خط لبهی صفحات فرضی افقی یا عمودی در هنگامی که حجم شیء، یا عوارض زمین، را به چنین صفحاتی تقطیع میکنند
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
خط تراز بهویژه در ترسیم نقشهی عوارض و پستیبلندیهای زمین کاربرد دارد.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
contour
1
{ معادل }
فا
خط کنارهنما
فا
خط مرزی
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
فا
خط لبه
مرز شیء، یا قسمتی از آن، با غیر آن، بهویژه در جایی که غرض نشان دادن حجم شیء بهوسیلهی خط باشد
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
خط لبه گاهی برای نشان دادن مرز شیء با بیرون از آن بهکار میرود؛ مثلاً نشان دادن افق (skyline) شهر، یعنی مرز بناهای شهر با آسمان.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
ع
حد
«معجم احمد محمد عيسي»
{ معادل }
فا
بدنه
۲
فا
خط کنارهنما
در اصطلاح نقاشان ایرانی خط قلمگیری و در اصطلاح کشاورزی و راهوساختمان بهمعنی خطوط میزان، خط تراز و منحنی تراز است
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ تصاویر }