واژگار

contour

انگلیسی
contour (n.) "the outline of a figure," 1660s, a term in painting and sculpture, from French contour "circumference, outline," from Italian and Medieval Latin contornare "to go around," from assimilated form of Latin com-, here perhaps an intensive prefix, + tornare "to turn (on a lathe)". Application to topography is from 1769. Earlier the word was used to mean "bedspread, quilt" (early 15c.) in reference to its falling over the sides of the mattress. Contour line in geography is from 1844. Contour-chair, one designed to fit the curves of the body, is from 1949.

contour1

«فرهنگ مرزبان - معروف»
مرز شیء، یا قسمتی از آن، با غیر آن، به‌ویژه در جایی که غرض نشان دادن حجم شیء به‌وسیله‌ی خط باشد
خط لبه گاهی برای نشان دادن مرز شیء با بیرون از آن به‌کار می‌رود؛ مثلاً نشان دادن افق (skyline) شهر، یعنی مرز بناهای شهر با آسمان.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
«معجم احمد محمد عيسي»
در اصطلاح نقاشان ایرانی خط قلم‌گیری و در اصطلاح کشاورزی و راه‌وساختمان به‌معنی خطوط میزان، خط تراز و منحنی تراز است
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»

contour2

خط لبه‌ی صفحات فرضی افقی یا عمودی در هنگامی که حجم شیء، یا عوارض زمین، را به چنین صفحاتی تقطیع می‌کنند
خط تراز به‌ویژه در ترسیم نقشه‌ی عوارض و پستی‌بلندی‌های زمین کاربرد دارد.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»