squinch (v.)
1840 (transitive), of faces; intransitive use from 1843. Perhaps related to squinch "narrow opening in a building" (c. 1600). Also compare squink-eyed (1630s), variant of squint-eyed, so perhaps it is at least partly an altered form of squint. Related: Squinched; squinching.
گوشهسازی؛ عنصری تزیینی یا سازهای در منطقهی گذار بین پایه و طاق، برای پر کردن فاصلهی میان پایهی مربع و قاعدهی مدوّرِ طاق. ترمبه بر چند نوع است: سکنج، فیلپوش، پتکانه، پتگین، مقرنس. دانشوران غربی معمولاً سکنج و فیلپوش هردو را squinch میخوانند