واژگار

دستگاه

فارسی

دستگاه۱

گروهی از چند اتاق یا فضا که با هم ترکیبی منسجم ساخته باشند
در معماری مناطق مرکزی ایران، دستگاهِ درآیگاهِ بناهای بزرگ متشکل است از جلوخان، سردر، هشتی، دهلیز.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»

دستگاه۲

«فرهنگ مرزبان - معروف»
«فرهنگ مرزبان - معروف»
مترادف است بافا جهاز
مترادف است بافا دست

دستگاه۳

«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا اسباب کار
مترادف است بافا وسیله‌ی کاربندی
مترادف است بافا کارخانه

دستگاه۴

«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا میز کار