واژگار

squinch

انگلیسی
squinch (v.) 1840 (transitive), of faces; intransitive use from 1843. Perhaps related to squinch "narrow opening in a building" (c. 1600). Also compare squink-eyed (1630s), variant of squint-eyed, so perhaps it is at least partly an altered form of squint. Related: Squinched; squinching.

squinch4

در معماری هندی، چفته‌ای که صورتی شبیه به چفته‌های تودرتو و پی‌درپی دارد
«واژه‌نامه‌ی معماری جهان اسلام»
مترادف است باen gavaksha
نوعی/مظهری است ازen arch3

squinch1

«معجم احمد محمد عيسي»
طاقة (ركنية)
«معجم عاصم محمد رزق»
«معجم عفيف البهنسي»
«معجم علی ثوینی»
گوشه‌سازی؛ عنصری تزیینی یا سازه‌ای در منطقه‌ی گذار بین پایه و طاق، برای پر کردن فاصله‌ی میان پایه‌ی مربع و قاعده‌ی مدوّرِ طاق. ترمبه بر چند نوع است: سکنج، فیلپوش، پتکانه، پتگین، مقرنس. دانشوران غربی معمولاً سکنج و فیلپوش هردو را squinch می‌خوانند
-
«واژه‌نامه‌ی معماری جهان اسلام»
مشتمل است برen squinch-net vaults

squinch2

طاق‌بند بر زوایای درونی چهارگوش پایه‌ی بنا برای تبدیل آن به هشت‌گوش و بعداً کثیرالاضلاع و در مرحله‌ی نهایی به دایره‌ی طوقه‌ی گنبد
«فرهنگ مرزبان - معروف»
نوعی از ترمبه‌ی ساخته از تقاطع دو صفحه‌ی خمیده
-
«واژه‌نامه‌ی معماری جهان اسلام»
نوعی/مظهری است ازen squinch1
همچنین بنگرید بهen squinch-net vaults
همچنین بنگرید بهen squinch3
همچنین بنگرید بهen Sassanian architecture

squinch3

نوعی ترمبه به شکل قطاعی از مخروط
«واژه‌نامه‌ی معماری جهان اسلام»
نوعی/مظهری است ازen squinch1
همچنین بنگرید بهen squinch-net vaults
همچنین بنگرید بهen squinch2