واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
برجستهکاری
فارسی
{ معادل }
en
raised work
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
en
relief
2
عمل و فن ایجاد نقشبرجسته
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
برجستهکاری از طریق تراشیدن، قالبگیری، مهر زدن، چسبانیدن، و مانند اینها با مواد و محمل (medium)های گوناگون انجام میگیرد.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
en
relief
1
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ روابط }
مترادف است با
فا
گوژکاری