واژگار

پناهگاه

فارسی
«فرهنگ مرزبان - معروف»
مکانی که از خطر یا سختی‌ای بدان پناه ببرند
The government offered sanctuary to the refugees. دولت پناهگاهی در اختیار پناهندگان گذاشت. There was a sanctuary of political refugees behind the hospital. در پشت بیمارستان، پناهگاهی برای پناهندگان سیاسی قرار داشت.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است بافا مَسکن