واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
قربانگاه
فارسی
{ معادل }
en
sacrificial chapel
مکان قربان کردن در معبد یا حرم
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
برخی از مقابر در سقّارهی مصر قربانگاه دارد.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
en
sacrificial altar
مذبحی که بر آن، جانور یا انسانی را برای خشنودی خدایی قربانی میکردند
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در دین هندو، به قربانگاه «ودی» میگویند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
en
altar
2
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ روابط }
مترادف است با
فا
محراب
مترادف است با
فا
مَذبح