واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
element
انگلیسی
element
1
{ معادل }
فا
عنصر
۱
کوچکترین جزو سازندهی بنا، محوطه، سامان، یا شهر
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
عنصر بسته به مقیاس و حوزهی سخن دربارهی معماری تفاوت میکند. گاهی منظور از عنصر یکی از اجزای انگارهی طرح است، گاهی منظور یکی از اجزای ساختمان یا تزیینات و … است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
فا
عنصر
۲
فا
جزء
۲
عنصر (در شیمی)
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
element
2
{ معادل }
فا
عنصر ساختمان
هر جزء بنا در مقیاسی خردتر از فضا؛ از قبیل تیر، ستون، سقف، کف، در، پنجره
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
از عنصرهای اصلی طرح، پنجرههای بزرگی است که نور طبیعی را به داخل میآورد و دید به منظرهی بیرون را ممکن میکند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
فا
عنصر
۱
فا
جزء
۱
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ روابط }
مترادف است با
en
building element
element
3
{ معادل }
فا
اساس
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»