واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
soil
انگلیسی
soil
2
noun
{ معادل }
فا
زمین
۲
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
soil
1
noun
{ معادل }
فا
خاک
مادهی معدنی دانهای در پوستهی زمین، متشکل از سنگهای خردشده و گیاخاک، که آن را بر مبنای ترکیب و اندازهی دانههایش طبقهبندی میکنند
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
برای کاشت چمن، باید خاک را تسطیح کرد. از دیرباز، خاک را به صورتهای گوناگون در معماری بهکار بردهاند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
فا
خاک
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ روابط }
مترادف است با
en
ground
3
مترادف است با
en
ground
1
مترادف است با
en
earth
1
soil
3
verb
{ معادل }
فا
چرک کردن
فا
کثیف کردن
فا
آلودن
(بهعنوان فعل)
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»