واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
سرزمین
فارسی
{ معادل }
en
land
5
محدودهای از کرهی زمین که با مرزهای طبیعی، حقوقی، مالی، یا قراردادی معین شده باشد و ساکنان آن از جهت حکومت، قوم، قانون، زبان، و مانند اینها با هم پیوند داشته باشند
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در سخن از دوران پیشامدرن، بهتر است به جای کشور بگوییم سرزمین/ مُلک/ بروبوم/ دیار.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
en
terrain
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ معادل }
en
terrene
2
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»