واژگار

land

انگلیسی

land5

محدوده‌ای از کره‌ی زمین که با مرزهای طبیعی، حقوقی، مالی، یا قراردادی معین شده باشد و ساکنان آن از جهت حکومت، قوم، قانون، زبان، و مانند اینها با هم پیوند داشته باشند
در سخن از دوران پیشامدرن، بهتر است به جای کشور بگوییم سرزمین/ مُلک/ بروبوم/ دیار.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen country
مترادف است باen nation

land1

«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است باen ground1
مترادف است باen ground2

land2

مترادف است باen ground1
مترادف است باen ground2

land3

مترادف است باen ground1
مترادف است باen ground3

land4

قسمتی از زمین (۱) که شیب‌بندی یا کارکردی معیّن داشته باشد
زمین/ اراضی پیرامون آن روستا بیابانی است.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»

land6

قسمتی کوچک یا بزرگ از کره‌ی زمین که در مالکیت شخصی حقیقی یا حقوقی باشد
قوانین ملک و ملک‌داری در ایران در طی تاریخ تغییر کرده است.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen real estate

land7

در حقوق معماری، مِلک از آن حیث که هر چیز نامنقول در آن را، از طبیعی و مصنوع، در بر می‌گیرد
عرصه‌واعیان هم فضاهای باز (عرصه) را شامل می‌شود و هم فضاهای بسته و بناها (اعیان) را.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»