واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
برجستهنمود
فارسی
{ معادل }
en
relief
3
فنی در نقاشی که در آن، با استفاده از فنونی چون ژرفانمود و ایجاد تضاد رنگی و مانند اینها قسمتی از اثر را برجسته جلوه میدهند؛ و نیز محصول این فن.
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در برجستهنمود، سطح اثر صاف است؛ اما قسمتی از آن، بدون آنکه واقعاً برجسته باشد، برجسته مینماید.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»