واژگار

تعادل

فارسی
در نقاشی، اصل برقرار ساختن تعادل در میان شکل‌ها، و بخش‌های تاریک و روشن، و یا رنگ‌بندی‌هایی که در نهاد فردی خود نابرابرند؛ نیز در معماری و پیکرتراشی، تعادل در میان اجزا و عناصر ترکیب‌بخش
«فرهنگ مرزبان - معروف»
موازنه‌ی عناصر هنری
«فرهنگ مرزبان - معروف»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا ترازمندی
مترادف است بافا توازن
مترادف است بافا تراز۱
مترادف است بافا ترازش
مترادف است بافا موازنه
مترادف است بافا پایداری