واژگار

بست

فارسی

بست۱

در شهرهای کهن اروپا، حریم برخی از کلیساها، گاهی به‌صورت محله‌ی دردار، که در وقت اضطرار بدان‌جا پناه می‌بردند و متحصن می‌شدند.
بست کلیسای سالزبری بریتانیا از معروف‌ترین نمونه‌های بست است.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
پناهگاهی در مکانی محترم یا مقدس که متهمان بدان پناه می‌بردند و، بنا بر سنت و آیین، از تعقیب در امان می‌ماندند
به قسمتی از کلیسا و مسجد و … که بست نشستن مجرمان و متهمان در آنجا معمول و متداول بوده است بست می‌گویند.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا خلوتگاه
مترادف است بافا خلوت‌خانه

بست۲

بست در بنّایی و درودگری
«فرهنگ مرزبان - معروف»
بست فلزی و گاهی چوبی برای متصل کردن قالب‌سنگ‌ها در معماری باستانی.
«فرهنگ مرزبان - معروف»
«فرهنگ مرزبان - معروف»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
بست فلزی برای اتصال سنگ‌ها در سنگ‌چینی
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا میل مهار
مترادف است بافا مهار
مترادف است بافا حایل
مترادف است بافا تیر تقویت عرضی
مترادف است بافا بند۲
مترادف است بافا تکه‌ی اتصالی