واژگار

kiosk

انگلیسی

kiosk1

اتاقک چوبی (یا اکنون فلزّی)
«فرهنگ مرزبان - معروف»
بنایی کوچک و مستقل، گاهی دارای قسمتی نیمه‌باز، برای فروش مطبوعات و تنقلات و مانند اینها
دکه‌داران معمولاً بخشی از کالاها و مطبوعات خود را بیرون از دکه، در پیاده‌رو، می‌چینند و عرضه می‌کنند.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
«معجم احمد محمد عيسي»
«معجم عفيف البهنسي»
«معجم علی ثوینی»

kiosk2

اتاقی کوچک و پنجره‌دار در مکان‌هایی چون بانک و سینما و تماشاخانه برای فروش بلیت و تراکنش‌های بانکی و مانند اینها
به باجه‌های فروش بلیت در سینما معمولاً «گیشه» می‌گویند.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen guichet2

kiosk3

«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen gazebo1
مترادف است باen pavilion2

kiosk4

ساخته‌ای معمولاً استوانه‌ای برای چسباندن آگهی در معابر عمومی، یا نصب لوحه‌های راهنمایی در محوطه‌ها و بناهای تاریخی و موزه‌ها و مانند اینها
استن‌ها و نورپردازی آنها در طراحی داخلی نمایشگاه‌ها عناصری بسیار مهم است.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»

kiosk5

کلاه‌فرنگی (در معماری)
«فرهنگ مرزبان - معروف»
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen pavilion1