واژگار

اسلیمی

فارسی
واژه‌ای مأخوذ از «عرب» در زبان‌های اروپایی و به مفهوم عام «عرب‌وار» و یا خصوصاً «نقش عربی» که در توصیف کلی انواع نقوش و نگاره‌های به‌وام‌گرفته‌شده از هنرهای ساسانی و بیزانسی و اسلامی در مغرب‌زمین به کار رفت؛ نقوش و نگاره‌هایی که پیشینه‌شان به زمان‌هایی بس دورتر می‌پیوسته و تنوع و پراکندگی‌شان چنان‌که در پژوهش‌های اخیر معلوم گردیده به سه مرکز مذکور محدود و موقوف نمی‌شده، بلکه از اروپای شمال‌غربی تا آسیای میانه و جنوب‌غربی را فرامی‌گرفته است. به هر صورت، واژه‌ی اسلیمی در زبان‌های مغرب‌زمین مشتمل است بر انواع نگاره‌های گیاهی ــ تاکی، نخلی، کنگری ــ با ساقه و برگ و گاهی گل درهم‌تابیده، و خطوط گردان و متوازی و متقارن که به‌طور مکرر با هم متقاطع و یا در پی یکدیگر دوان شده‌اند؛ و نیز شکل‌های هندسی راست‌خط و گره‌بندی‌های زاویه‌دار؛ و سرانجام آن همه آمیخته به تصاویر پرندگان و جانوران و آدمیان نقش‌پردازی شده؛ و حال اینکه در فارسی عناصر و اجزای این نگاره‌ها از یکدیگر متمایز شده و نام‌های جداگانه‌ای یافته‌اند که همه در زبان‌های اروپایی نیامده است، چون: اسلیمی طوماری، خرطوم‌فیلی، ماری، دهان‌اژدری، ختایی و ختاییِ اسلیمی، و چنگ‌وگره و بوته‌جقه و جز آن.
«فرهنگ مرزبان - معروف»
عربانه،شیوه‌ی تزیینی اسلامی، نقش تزیینی مرکب از پیچ‌وخم‌های متعدد
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا عربانه