واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
چشمانداز
فارسی
{ معادل }
en
landscape
1
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
en
view
1
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
en
vista
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
en
landscape
2
بخشی از منظر (۱) که در دامنهی دید انسان قرار داشته باشد و بتوان آن را در یک نظر دید
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
از ایوان امامزادهی ابیانه، چشمانداز کوههای اطراف روستا پیداست.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
en
scenery
بومرخِ چشمنواز، بهویژه با عناصر طبیعی مانند گیاه و آب
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
کوشک بر فراز تپه بر چشمانداز دلانگیز تپهها و بیشهها مشرف بود.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
فا
منظره
مترادف است با
فا
دورنما
مترادف است با
فا
نما
۱