واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
غرفه
فارسی
غرفه
۲
{ معادل }
en
pavilion
4
بنایی معمولاً موقت برای نمایش آثار مربوط به کشور یا شرکت یا گروهی معیّن در نمایشگاههای بزرگ
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در دورهی ناصرالدینشاه، غرفهی ایران در نمایشگاه سال ۱۸۷۳ وین را طوری ساخته بودند که نمایندهی فرهنگ و معماری ایران باشد.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
فا
کوشک
مترادف است با
فا
کلاهفرنگی
غرفه
۱
{ معادل }
en
chamber
4
اتاقی در بنایی فخیم، مانند سرا یا کاخ، برای نشیمن، خواب، یا پذیرایی
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در سراهای مناطق مرکزی ایران، گوشوار غرفهای است در آشکوب اول و مشرف بر تالار.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
غرفه
۳
{ معادل }
en
boutique
2
هر دکان کوچک واقع در درون فروشگاههای بزرگ
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
غرفه معمولاً سقف مستقل ندارد و همهی غرفههای هر طبقه از فروشگاه بزرگ زیر سقف واحد آن طبقه قرار دارند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»