واژگار

سقف

فارسی

سقف۱

در بناهای دو یا چندطبقه، به‌ویژه در سخن از سازه و ساختمان و جنبه‌های فنی معماری، کفی که سقف طبقه‌ی پایین باشد
در تداول فارسی، در خصوص طبقات میانیِ بناهای چندطبقه که کف هر طبقه سقف طبقه‌ی زیر آن است، گاهی به آنچه در انگلیسی از «کف» مراد می‌شود سقف می‌گویند. نمونه‌ی آن hollow-tile floor است که در فارسی به آن سقف تیرچه‌بلک می‌گوییم.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»

سقف۲

سایه‌بان یا پوششی در محوطه‌ی باز برای سرپوشیده کردن محوطه یا محفوظ داشتن چیزهایی در زیر آن
صحن مسجد را با سقفی متحرک سرپوشیده کرده‌اند. بر تپه‌ی باستانی سقفی زده بودند تا آن را از باران محفوظ دارند.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»