واژگار

سازه

فارسی

سازه۳

به‌معنای اخص بنای سرگشاده و غیرمسکونی
«فرهنگ مرزبان - معروف»

سازه۱

ساختارِ باربری؛ نظام باربری در هر نوع ساخته، شامل اجزای نظام و روابط آنها و قواعد باربری، که موجب استواری آن ساخته می‌شود
در دهه‌های ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰، سازه‌ی بسیاری از خانه‌های شهری ایران سازه‌ی مختلطِ مرکب از دیوار باربر و اسکلت فلزی بود.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»

سازه۲

به‌معنای اعم هرگونه ساختمان
«فرهنگ مرزبان - معروف»

سازه۴

هر نوع علتی که موجب پیدایش اثر یا نتیجه‌ای می‌شود
عامل رطوبت، نور یا گرما در رویش گیاهان
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا عامل

سازه۵

یکی از اجزای ضرب است
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا ضریب
مترادف است بافا عامل ضرب