واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
طاق
فارسی
طاق
۲
اسم
{ معادل }
en
vault
1
fr
voûte
de
gewölbe
it
volta
ع
قنطرة
ع
قبو
ع
عقد
سقفی که منحنی باشد.
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
هر چشمه از سقف بازار معمولاً متشکل از دو یا چند چفته و یک طاق در میان آنهاست.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۱»
{ روابط }
مشتمل است بر
فا
درونسو
طاق
۱
اسم
{ معادل }
en
arch
4
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
en
arch
4
fr
arche
4
de
bogen
4
it
arco
4
ع
قوس
۴
مجموعهی یک چفته و پایههای آن
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
چهارطاقی متشکل از چهار طاق و یک گنبد است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۱»
{ معادل }
en
arch
3
سازهای برای پوشاندن درگاهها که به فشار کار میکند
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ روابط }
مترادف است با
فا
قوس
۱
مترادف است با
فا
کمان
مترادف است با
فا
چفت
مترادف است با
فا
چفد
مترادف است با
فا
چفته
۱
مترادف است با
فا
سَفت
مترادف است با
فا
قوس
۲
مشتمل است بر
فا
درونسو
مشتمل است بر
فا
برونسو
طاق
۳
اسم
{ معادل }
en
vault
2
اتاق یا بنایی که سقف منحنی داشته باشد.
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
طاق گرا در سرپل زهاب را در دورهی اشکانیان ساختهاند. گور عراقی را دیدم ... در طاقی (۳) به پنج گز از زمین تا طاق (۲) (تاریخ بیهقی).
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۱»
{ روابط }
مشتمل است بر
فا
درونسو