واژگار

بازار

فارسی
در پهلوی واچار (در هوجستان واچار = سوق الاهواز. رجوع شود به خوزستان) در پارسی باستان آباکاری مرکب از: آبا در سانسکریت سبها . بمعنی محل اجتماع و جزو دوم مصدر کاری ، بمعنی چریدن (دهخدا)

بازار۵   اسم

بازارِ (۱) سرپوشیده
بازار در زبان فارسی نوعاً بر هر نوع ‏مکان خرید و فروخت و تولید کالا ‏دلالت می‌کند؛ اعم از اینکه ‏سرپوشیده باشد یا روباز.‏
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
نوعی بازار (۱) که معبر میانی آن خیابان باشد‏
-
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»

بازار۱   اسم

مکانی دائمی برای خرید و فروخت، متشکل از سلسله‌ای ‏از دکان‌ها و مغازه‌ها که در یک یا دو سوی گذرگاهی ‏سرپوشیده یا روباز قرار دارند‏
در شهرهای کهن ایران، بازار علاوه ‏بر مرکز فروش کالا و خدمات، ‏مرکز تولید کالا نیز بوده است.‏
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا همایشگاه همگانی
مترادف است بافا میدان۵

بازار۲   اسم

بازار۳   اسم

بازار۴   اسم

معمولاً در ترکیب «...بازار» (مانند شنبه‌بازار)، محل تجمع‌ خریداران و فروشندگان برای دادوستد ‏
بازار ماهی‌فروشان و دوشنبه‌بازار و ‏بازار گل نمونه‌هایی از این نوع بازار است. ‏
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»