واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
میدان
فارسی
میدان
۳
{ معادل }
en
plaza
1
نوعی از میدان (۲)، بهویژه در شهرهای اسپانیا
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
میدان مایور در مادرید از نمونههای برجستهی میدان در اسپانیاست.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
میدان
۱
اسم
{ معادل }
en
roundabout
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
en
market square
en
macellum
1
en
marketplace
3
en
market
4
زمین یا محوطهای وسیع که در اطراف آن کالا، بهویژه میوه و ترهبار، میفروشند
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
میدان مالفروشها و میدان ترهبار نمونههایی از این نوع میدان است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
en
market sqaure
زمین یا محوطهای وسیع که در اطراف آن کالا و بهویژه میوه و ترهبار میفروشند. (سخن)
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
فا
فوروم
مترادف است با
فا
فلکه
میدان
۲
{ معادل }
en
square
1
محوطهی باز عمومی شهری، معمولاً چهارگوش و محصور در بین بناها، که گاهی دارای باغچه و معابر مفروش است
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
میدان نقش جهان اصفهان شاخصترین نمونهی میدان در ایران است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
میدان
۴
اسم
{ معادل }
en
piazza
نوعی میدان (۲)، بهویژه در شهرهای ایتالیا
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
میدان ناوونا در رم از نمونههای برجستهی میدان در ایتالیاست.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
میدان
۵
{ معادل }
en
agora
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ روابط }
مترادف است با
فا
بازار
۱
مترادف است با
فا
همایشگاه همگانی
میدان
۶
{ معادل }
en
field
2
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ معادل }
en
plain
2
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»