واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
housing
انگلیسی
housing
3
{ معادل }
فا
مسکنسازی
سیاستها، مقررات، توسعه، و دیگر امور مربوط به احداث مسکن از منظری کلی
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
رئیس جمهور گفت مسکنسازی در رأس برنامههای دولت قرار دارد.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
همچنین بنگرید به
en
dwelling
1
همچنین بنگرید به
en
dwelling
2
همچنین بنگرید به
en
housing
2
همچنین بنگرید به
en
settlement
1
همچنین بنگرید به
en
settlement
2
همچنین بنگرید به
en
housing complex
همچنین بنگرید به
en
housing
1
housing
1
{ معادل }
فا
مسکن
بنا یا هر سرپناه دیگری که مکان سکونت دائم انسان باشد
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
شهر تهران گرفتار مشکل کمبود مسکن است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ تصاویر }
{ روابط }
نوعی/مظهری است از
en
domestic architecture
همچنین بنگرید به
en
housing
3
همچنین بنگرید به
en
housing
4
همچنین بنگرید به
en
housing
5
housing
2
{ معادل }
فا
اقامتگاه
مکان اقامت
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
ناچار شدم یک ماه پیش از شروع سال تحصیلی به شیراز بروم تا دنبال اقامتگاه بگردم.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
en
dwelling
2
نوعی/مظهری است از
en
domestic architecture
همچنین بنگرید به
en
housing
3
همچنین بنگرید به
en
housing
4
همچنین بنگرید به
en
housing
5
housing
4
{ معادل }
فا
پروژهی مسکنسازی
فا
پروژهی مسکونی
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
en
housing production
مترادف است با
en
housing project
1
مترادف است با
en
housing development
همچنین بنگرید به
en
dwelling
1
همچنین بنگرید به
en
dwelling
2
همچنین بنگرید به
en
housing
2
همچنین بنگرید به
en
settlement
1
همچنین بنگرید به
en
settlement
2
همچنین بنگرید به
en
housing complex
همچنین بنگرید به
en
housing
1
housing
5
{ معادل }
فا
سرپناهسازی
تهیه و احداث سرپناه؛ مثلاً برای پناهندگان و سیلزدگان و زلزلهزدگان
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
سرپناهسازی برای سیلزدگان خوزستان سرعت کافی نداشته است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
en
serviced housing
مترادف است با
en
sheltered housing
همچنین بنگرید به
en
dwelling
1
همچنین بنگرید به
en
dwelling
2
همچنین بنگرید به
en
housing
2
همچنین بنگرید به
en
settlement
1
همچنین بنگرید به
en
settlement
2
همچنین بنگرید به
en
housing complex
همچنین بنگرید به
en
housing
1
housing
6
{ معادل }
فا
کام
سوراخ یا تورفتگیای در چوب که برجستگیای در قطعهچوبی دیگر (زبانه) در آن فرو رود و قفلوبست شود
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
اتصالات در گرهچینی به صورت کام و زبانه است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
housing
7
{ معادل }
فا
شیار
۱
در نجاری، فرورفتگیای نواریشکل که در تختهای بتراشند تا با برجستگیای در تختهای دیگر (زبانه) قفلوبست شود
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
اتصال شیار و زبانه شبیه اتصال کام و زبانه است؛ با این تفاوت که در اینجا، عناصر برجسته و تورفته دراز و به صورت شیار و نوار است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
en
let-in
housing
8
{ معادل }
فا
قاشقی
در ساختمان چوبی، بهویژه در کُندهساخت، تورفتگیای بهصورت سطح منحنی مقعر که در زیر کندهی بالایی بتراشند تا با رویهی کُندهی زیرین جُفت شود
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
قاشقی موجب افزایش سطح اصطکاک کُندهی بالایی با کُندهی زیرین میشود. درز کندهها را معمولاً بتونهکشی میکنند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
housing
9
{ معادل }
فا
طاقچهی جاپیکره
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
فا
کاوِ مجسمه
کاوی در دیوار برای نهادن مجسمه (کاو= niche)
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
کاو مجسمه طاقچه یا طاقنمایی کوچک یا بزرگ است که برای نهادن تندیس، سردیس، یا هر نوع دیگری از مجسمه میسازند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ تصاویر }