واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
land
انگلیسی
land
6
{ معادل }
فا
مِلک
قسمتی کوچک یا بزرگ از کرهی زمین که در مالکیت شخصی حقیقی یا حقوقی باشد
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
قوانین ملک و ملکداری در ایران در طی تاریخ تغییر کرده است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
en
real estate
land
1
{ معادل }
فا
زمین
۲
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ روابط }
مترادف است با
en
ground
1
مترادف است با
en
ground
2
land
2
{ روابط }
مترادف است با
en
ground
1
مترادف است با
en
ground
2
land
3
{ روابط }
مترادف است با
en
ground
1
مترادف است با
en
ground
3
land
4
{ معادل }
فا
زمین
۴
فا
اراضی
قسمتی از زمین (۱) که شیببندی یا کارکردی معیّن داشته باشد
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
زمین/ اراضی پیرامون آن روستا بیابانی است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
land
5
{ معادل }
فا
سرزمین
فا
مُلک
فا
بروبوم
فا
دیار
فا
کشور
محدودهای از کرهی زمین که با مرزهای طبیعی، حقوقی، مالی، یا قراردادی معین شده باشد و ساکنان آن از جهت حکومت، قوم، قانون، زبان، و مانند اینها با هم پیوند داشته باشند
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در سخن از دوران پیشامدرن، بهتر است به جای کشور بگوییم سرزمین/ مُلک/ بروبوم/ دیار.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
en
country
مترادف است با
en
nation
land
7
{ معادل }
فا
عرصهواعیان
در حقوق معماری، مِلک از آن حیث که هر چیز نامنقول در آن را، از طبیعی و مصنوع، در بر میگیرد
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
عرصهواعیان هم فضاهای باز (عرصه) را شامل میشود و هم فضاهای بسته و بناها (اعیان) را.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»