واژگار

بَر

فارسی

بَر۱

وجه یا لبه‌ی بنا یا زمین که مرز آن با خیابان، زمین مجاور، و مانند آن است
در بناهای بزرگی که در کنار رودخانه‌ها قرار می‌گیرد، گاهی شکل لبه‌ی بنا تابع شکل منحنی رودخانه است.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
قسمت خشک و سخت کره‌ی زمین
برخی از جغرافی‌دانان قدیم معتقد بودند که زمینْ محاط در دریایی عظیم است. اصطلاح بَرّ معمولاً در مقابل اصطلاح بحر و در جایی به‌کار می‌رود که تأکید بر سطح خشک و بی‌آب زمین در مقابل سطح ترِ آن باشد. مورخان معماری ایران بیشتر به معماری در خشکی پرداخته‌اند و از معماری در سواحل دریا، به‌ویژه جنوب، غفلت کرده‌اند.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا تراش
مترادف است بافا لبه۱
مترادف است بافا ضلع
مترادف است بافا پهلو۱
مترادف است بافا زمین۱
مترادف است بافا خشکی

بَر۲

هر سطح تراش‌خورده‌ی جواهر
«فرهنگ مرزبان - معروف»
«فرهنگ مرزبان - معروف»
«واژه‌نامۀ راه و ساختمان و معماری»
مترادف است بافا پهلو۱
مترادف است بافا ضلع
مترادف است بافا تراش