واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
bay
انگلیسی
bay
6
{ معادل }
فا
دهانهبندی
فا
پنجرهبندی
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
فا
دهانهبندی
نظام و طرز انتظام دهانهها
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
دهانهبندی در نمای جنوبی میدان نقش جهان طوری است که رواقها در دو سوی جلوخان مسجد متقارناند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
فا
طاقنما
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
bay
1
{ معادل }
فا
دهانه
۲
فاصلهی میان دو ستون یا دو جرز
«فرهنگ مرزبان - معروف»
{ معادل }
فا
دهانه
۲
فاصله یا گشودگی بین عناصر عمودی مکرر، مانند فواصل مکرر بین سه یا چند ستون، پایه، جرز، یا روزن (opening)های مشابه و مکرر. «دهانه (۱)» (span) مربوط به سازه و هندسه و اندازه است؛ اما «دهانه (۲)» فاصلهای بصری است و مکرر بودن آن مهم است.
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
نمای جنوبی میدان نقش جهان اصفهان ۲۴ دهانه دارد.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
ع
فرجة
«معجم احمد محمد عيسي»
{ معادل }
ع
فرجة البناء
«معجم علی ثوینی»
{ معادل }
فا
دهانه
۲
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
{ تصاویر }
{ روابط }
مترادف است با
en
bay window
bay
2
{ معادل }
فا
چشمه
۱
فضاها، طاقها، قبهها، یا سقفهای مکرر بین عناصر افقی مکرر مانند تیر، تویزه، خرپا
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
بازار بزازها در هر طرف چهارسو پانزده چشمه دارد.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ تصاویر }
{ روابط }
مترادف است با
en
trave
bay
3
{ معادل }
فا
چشمه
۲
فضاهای خُردِ مشابه و مکرر در درون فضایی بزرگتر با سقفی مشترک
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
آنجا دفتری بزرگ با طراحی باز بود که هر چشمه را به دفتر کار یک یا دو نفر اختصاص داده بودند. آبریزگاه آن مسجد پانزده چشمه دارد.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ معادل }
ع
بلاطة
«معجم احمد محمد عيسي»
{ معادل }
ع
بلاطة
مجال الجناح (المجاز)
«معجم عفيف البهنسي»
bay
4
{ معادل }
فا
لته
در تقسیمات پنجره، قطعات بزرگ و اصلی پنجره که ممکن است بازشو باشد یا نباشد.
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
از تغییرات بارز معماری ایران از اواخر دورهی قاجاریان، زوج شدن تعداد لتههای پنجرههاست.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
bay
5
{ معادل }
فا
پنجرهی بیروننشسته
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
{ روابط }
مترادف است با
en
bay window
bay
7
{ معادل }
فا
چشمهبندی
نظام و طرز انتظام چشمهها
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
شاخصهی چشمهبندی در بازارهای نواحی مرکزی ایران نورگیرهای مکرر وسط طاقهاست؛ بهطوری که هریک از آنها نمایندهی یک چشمه است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۲»
bay
8
{ معادل }
فا
مخزن پشت آبگیر
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
bay
9
{ معادل }
فا
دهانهی بند
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»
bay
10
{ معادل }
فا
کارگاه
۱
«واژهنامۀ راه و ساختمان و معماری»