واژگار
جستجوی واژه
همه
فا
ع
en
it
fr
de
es
spandrille
آلمانی
spandrille
1
{ معادل }
en
spandrel
1
فا
لچکی
fr
écoinçon
1
ع
جانب العقد
۱
سطح سهگوش بین برونسوی قوس یا چفته و قاب (frame) آن، یا بین برونسوی دو قوس یا چفتهی مجاور و قاب آن
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در بسیاری از بناهای دورهی تیموریان و صفویان، لچکیها کاشیکاریشده است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۱»
{ روابط }
مترادف است با
de
bogenzwickel
1
spandrille
2
{ معادل }
فا
لچک
fr
écoinçon
2
ع
جانب العقد
۲
در نقوش، سطح سهگوش بین نقوش منحنی و قاب آنها
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در نقش لچکترنج در کاشیکاری، گاه بین ترنج و لچکها را با خَتایی* (chinoiserie) پر میکنند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۱»
{ معادل }
en
spandrel
2
فا
لچک
fr
écoinçon
2
ع
جانب العقد
۲
در نقوش، سطح سهگوش بین نقوش منحنی و قاب آنها
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در نقش لچکترنج در کاشیکاری، گاه بین ترنج و لچکها را با خَتایی* (chinoiserie) پر میکنند.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۱»
{ روابط }
مترادف است با
de
bogenzwickel
2
spandrille
3
{ معادل }
en
spandrel
3
فا
پیشانی
fr
écoinçon
3
در نما، سطح میان کف پنجره و نعلدرگاه (lintel) پنجرهی طبقهی پایین آن
مثالِ کاربرد واژه در جمله:
”
در نمای ساختمان بانک مرکزی ایران در تهران، پیشانیها شیشهای است.
“
«کارگروه واژهگزینی نوروزگان ۱»
{ روابط }
مترادف است با
de
bogenzwickel
3