واژگار

sanctuary

انگلیسی

sanctuary4

«فرهنگ مرزبان - معروف»
حرم مسجد که در آنجا نماز جماعت می‌گزارند و وارد شدن بدان‌جا شروطی دارد
مساجد بزرگ مناطق مرکزی ایران معمولاً از نظر کالبدی دو نوع نمازگاه دارد: گنبدخانه و چهل‌ستون.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen prayer hall

sanctuary1

«فرهنگ مرزبان - معروف»
هر بنای دینی؛ مانند مسجد، کلیسا، معبد، مقبره‌ی مطهر
That would explain why the walls around the Sanctuary are in ruins. از اینجا معلوم می‌شود که چرا دیوارهای پیرامون بقعه ویران شده است. در فارسی امروز، به بقعه‌های امامان و امامزادگان آستان مقدس یا عتبه‌ی عالیه می‌گویند. در بسیاری از مواقع در طی تاریخ، بقعه‌ها حتی با تغییر دین مردم قداستشان را حفظ کرده‌اند؛ مثلاً برخی از مساجد را بر جای آتشکده‌ها یا کلیساها ساخته‌اند، یا برخی از مزارهای امامزادگان را بر جای معابد آناهیتا.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
«معجم احمد محمد عيسي»
«معجم عفيف البهنسي»
مترادف است باen shrine1
مترادف است باen sacrarium1
مترادف است باen sanctum1
مترادف است باen sanctum sanctorum1
مترادف است باen Sanctum Sanctorum2
مترادف است باen sacrarium5
مترادف است باen prayer hall
نوعی/مظهری است ازen space type

sanctuary2

«فرهنگ مرزبان - معروف»
مقدس‌ترین فضا، یا قسمتی از فضا، در بناهای دینی که مؤمنان حرمت آنجا را بیشتر پاس می‌دارند و ورود بدان‌جا آداب و شروط و محرّماتی دارد؛ مانند صدر کلیسا، نمازگاه مسجد، حریم قبر و ضریح در مقبره‌ی اولیا
The tourists are forbidden to enter the sanctuary of the temple. ورود جهانگردان به حرم معبد ممنوع است.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
هر مکانی که به جهتی، آن را پاس بدارند و برخی از فعالیت‌ها در آن ممنوع باشد؛ مانند حرم معبد یا حرم پادشاه
-
«واژه‌نامه‌ی معماری جهان اسلام»
مترادف است باen agiasteria
مترادف است باen agiasterium
مترادف است باen sanctum1
مترادف است باen prayer hall

sanctuary3

«فرهنگ مرزبان - معروف»
صدر کلیسا از آن حیث که حرم یا مقدس‌ترین قسمت کلیساست
حرم کلیسا و صدر کلیسا از لحاظ عینی یک چیزند؛ به عبارت دیگر، به صدر کلیسا از آن جهت که حرم است حرم کلیسا می‌گویند. حرم کلیسا و صدر کلیسا دو مفهوم متفاوت‌اند که مصداقشان یکی است.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen sacrarium1
مترادف است باen bema3

sanctuary5

مکانی که از خطر یا سختی‌ای بدان پناه ببرند
The government offered sanctuary to the refugees. دولت پناهگاهی در اختیار پناهندگان گذاشت. There was a sanctuary of political refugees behind the hospital. در پشت بیمارستان، پناهگاهی برای پناهندگان سیاسی قرار داشت.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen asylum1

sanctuary6

پناهگاهی در مکانی محترم یا مقدس که متهمان بدان پناه می‌بردند و، بنا بر سنت و آیین، از تعقیب در امان می‌ماندند
به قسمتی از کلیسا و مسجد و … که بست نشستن مجرمان و متهمان در آنجا معمول و متداول بوده است بست می‌گویند.
«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»

Sanctuary7

«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen sanctum sanctorum1
مترادف است باen holly of hollies

Sanctuary8

«کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان ۲»
مترادف است باen holly of hollies
مترادف است باen Inner Sanctum